فهرست محتویات مطلب
- ۱ بیارزش بودن اعمال انسان جاهل
- ۲ همین الان دنبال عمل بروید!
- ۲.۱ عمرتان را مفتکی ندهید در مقابل چیزی هم بگیرید!
- ۲.۲ دو نفر هم عمل اما یکی بالاتر
- ۲.۳ دنیا عمرتان را گرفت شما هم از دنیا چیزی بگیرید فقط ندهید!
- ۲.۴ جوانان مراقب باشید مفت پیر نشوید!
- ۲.۵ حکایت نیش جوان به پیرمرد خمیده
- ۲.۶ تاکید امیرالمؤمنین(ع) به گذر با سرعت زمان
- ۲.۷ تمرکز و تفکر به عمر رفته قبل از خواب
- ۲.۸ هر نفس کشیدنی یک گام به خط پایان عمر
- ۲.۹ مراد از اینکه از کجا آمده به کجا می رود؟!
- ۲.۱۰ در رختخواب به مرگ و قبر فکر کنید!
- ۳ قدر الان و زنده بودنتان را برای عبادت بدانید
آیت الله توکل در چهارمین جلسه مبحث دنیا دار عمل به بررسی وضعیت اعمال افراد جاهل و عظمت علم پرداختند و در ادامه به نکات مهمی درباره اهمیت سرمایه عمر و عمل در دنیا بیان کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دست نوشتههای معارفی امیرمحسن سلطان احمدی (سلطاناحمدی دات آی آر): آیتالله سید رحیم توکل از اساتید برجسته اخلاق شهر مقدس قم، شامگاه سه شنبه ۹ دی ماه ۱۳۹۹ در چهارمین جلسه مبحث «دنیا دار عمل» درباره اهمیت سرمایه عمر در دنیا و استفاده صحیح از عمر سخن گفتند و در ابتدا نیز به بررسی اعمال افراد جاهل پرداختند.
همچنین ایشان با اشاره به فرازهایی از خطبه ۱۹۶ خطبه نهج البلاغه نسبت به هدر دادن عمر هشدار داند و گفتند: نگذارید دنیا مفتکی عمرتان را بگیرد شما هم برای آخرتتان از دنیا چیزی بگیرید.
اینک در ادامه مشروح یاداشتهای شخصیام از بیانات ایشان، تقدیم شما معارفجویان عزیز میگردد، تا از این طریق شما نیز بهرهمند از این جلسه شوید.
بیارزش بودن اعمال انسان جاهل
در ادامه جلسات قبل به اینجا رسیدیم که تمام مقامات به اعمال انسان منوط است؛ اگر بنا است درِ برکتی برای انسان باز کنند، یا درِ نکبتی باز کنند به عملکرد ما نگاه میکنند و طبق عملکرد ما درش را باز میکنند.
وقتی دنیا میدان عمل شد یک بار انسان در اعمالش رنگ جهل دارد و جاهلانه برخورد میکند و وقتی رنگ جهل بیاید عمل را پایین میآورد و بیارزش میکند. در روایات آمده است: «اَلْعِلْمُ اَصْلُ کُلِّ خَیرٍ، اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ».[۱]
دو وضع اعمال افراد جاهل / انجام تکلیف و عدم انجام تکلیف به خاطر جهل
انسان جاهل چرا نزد خدا مقامی ندارد؟ چون انسان جاهل باری به نام جهل دارد که جهل، حقیر است و حقارت جهل به جاهل خورده است، پس جاهل را حقیر میکند. و لذا افراد جاهل در نزد خدا مقامات بالایی ندارند.
اعمال افراد جاهل از دو حال بیرون نیست؛ با اینکه جاهل هستند اما به تکلیفشان عمل میکنند، و یا اینکه به تکلیفشان عمل نمیکنند، چون جاهل هستند.
اگر افراد جاهل به تکلیف عمل کنند و واجبات را انجام دهند ولو در پرده جهل باشد و محرمات را هم ترک کرده و به تکلیف عمل کرده است، اما اگر قرار است به وی مزد بدهند، مزدی کم ارزش به اعمال افراد جاهل میدهند.
مثلاً نماز خوانده است اما در این نماز با چه کسی صحبت کرده است؟! چه چیزی به خدای عالم گفته است؟ معبودش کیست؟ صفات معبودش چیست؟ اینها را با رنگ جهل انجام داده است و اگر به او مزد هم بخواهند بدهند، مزد حقیرانه و بیارزش است.
اما اگر به خاطر جهل به تکلیف عمل نکرده و واجباتی را ترک کرده است، چون از واجب بودنش بیخبر بود و محرماتی را انجام داده چون جاهل بود و جاهلانه انجام داد؛ حالا اگر بخواهند عقابش کنند، این عقاب به خاطر جهل او خیلی سنگین نیست.
در بیان ساده این که او آدم جاهل و ساده و نفهمی بوده که یک غلطی انجام داده است.
ثواب و عقاب حقیرانه انسان جاهل
انسان جاهل چرا خودش حقیر است؟ چرا بخواهند به او ثواب بدهند حقیرانه است؟ چرا بخواهند عقاب کنند، عقاب سنگین نیست؟ تمام به خاطر این است که جهل حقیر است. حقارت جهل به جاهل خورده و او را حقیر کرده است به کار مثبتش خورده ثواب را حقیر کرده و به کار منفیاش خورده عقاب را حقیر کرده است.
عظمت علم و عالم
در قبال این جهل، علم است که با علم با یک عظمت خاصی برخورد شده است، که در روایات تعبیر سنگینی از علم شده و فرمودند: « َلْعِلْمُ رَأسُ الْخَیرِ کلِّهِ».[۲] راس هر کار خیر و مثبتی علم و آگاهی و بصیرت است. و ریشه هر خیری آگاهی و علم و درایت و بصیرت است.
انسان عالم چرا فی نفسه به خاطر علمش عزیز است؟ چون عظمت علم به جان عالم آمد و او را عظمت داد و به عظمت علمش او ارزش پیدا میکند.
قرآن میفرماید: «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ»[۳] آیا آنهایی که میدانند با آنهایی که نمیدانند برابر هستند.
علم بهترین راه استفاده از عمر
من نمیخواهم وارد بحث علم و عالم و برکات علم و عالم بودن وارد شوم؛ فقط این نکته را عرض کنم، وقتی دنیا دار عمل شد دنیای ما مقدار عمر ما است، اگر بنا است از عمر استفاده کنیم باید بهترین راه را انتخاب کنیم و راه علم بسیار راه با برکتی است.
انسانها باید دنبال مطالعات و تحقیقات بروند و بار علمی را سنگین کنند، این رنگ علم به عمل که بیاید عمل را با ارزش میکند.
باور عقلی و باور دلی
منتهی یک نکته فراموش نشود؛ این باوری که مد نظر است دو جور است، یکبار باور عقل است که عقل به یک باور میآید، اما یک بار باور دل است که به یک باور میآید و هر دو نیز یک کانال بیشتر ندارد.
راه باور عقل، برهان استدلال و دلیل است اگر برای ما در یک کار اقامه برهان و دلیل کنند و عقل ما این دلیل را بپذیرد قبول میکند که قبول عقل با دلیل را باور عقلی میگویند و راه دیگری ندارد.
باور دل هم یک راه بیشتر ندارد و آن اینکه باور دل اینکه دل به امری باور بیاید که ایمان جز باور دل است. اگر بنا است دل به باور بیاید آن هم یک راه بیشتر ندارد پس دنبال اعمالی بروید تا به این باطن، نورانیت سرازیر شوید تا به نور این باطن دل بتواند بپذیرد.
خطر علم بیعمل / علم تیغی دو لبه
حالا بحث ما در باور عقلی است و علم تنها راه باور عقل است، منتهی وقتی علم با برکت شد همین علم با برکت که به انسان و اعمال انسان ارزش میدهد و همه به برکت علم است یک مشکل عظیم این وسط است و آن اینکه اگر این علم در اعمال ما اثر نکند، مثلاً بدانم اما عمل نکنم!
این علم حجت علیه انسان میشود، چنین علمی تیغ دو لبه است که یک لبه آن انسان را اوج میدهد و بالا میبرد و لبه دیگر انسان را زمین میزند و بد جور هم زمین میزند.
در سوره صف خداوند میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»[۴] ای افراد با ایمان چرا چیزی میگویید ولی عمل نمیکنید؟ برای خدا خیلی جای تنفر و بیزاری است که شما را ببیند که حرف میزنید اما عمل نمیکنید.
این علم حجت علیه شما میشود و خداوند با همین علم در روز قیامت با ما برخورد میکند، مگر ندانستید چرا عمل به آن نکردید؟!
در سوره ملک خداوند میفرماید: «کُلَّمَا أُلْقِی فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یأْتِکُمْ نَذِیرٌ»[۵] یک عده که به جهنم میروند وقتی به در جهنم رسیدند به آنها میگویند آیا برای شما منذری نبود که از جهنم شما را بترساند؟ یعنی به شما حجت تمام نشد! مراد این است. کسی نبود به شما بگوید که اگر خطا رفتید جهنم مزد خطای شما است؟
قرآن نیز میفرماید: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ»[۶] به ما گفتند و حجت تمام کردند. اما اگر عقل سر جایش بود عاقلانه برخورد میکردیم و گوشهایمان شنوا بود جهنم پیدایمان نمیشد.
پس این بار علمی بسیار عالی است اما اگر عمل نشود بسیار بسیار خطرناک است.
علم وبال انسان یا نردبان صعود و اوج
در روایت آمده است: «کُلُّ عِلمٍ وَبالٌ عَلى صاحِبِهِ یومَ القِیامَهِ إلاّ مَن عَمِلَ بِهِ»[۷] علم وبال انسان است، وزر انسان است و بر انسان حجت را تمام میکند. اما اگر عمل کنار علم آمد این علم نردبان صعود و اوج میشود و انسان را بالا میبرد که به طوری که مقامات انسانهای عالم از همینجا منشا شده است.
همین الان دنبال عمل بروید!
در خطبه ۱۹۶ نهج البلاغه حضرت می فرماید: «عِبَادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْلَمُوا» ای بندگان خدا الان دنبال عمل بروید. حالا چرا الان؟
قبلیها که رفت، هیچ نماند، دیروز که رفت؛ هفته قبل، ماه قبل، سال قبل، سالهای قبل همه رفته است و رفته رفته است و آینده هم معلوم نیست که هستیم یا نه؟! اصلاً ساعت بعد معلوم نیست که باشیم یا نه! پس الان که از دست شما کاری بر میآید، انجام دهید که حتی به نفس بعدی هم بینی و بین الله مشخص نیست که باشیم.
ان شاءالله خداوند به همه عمر با برکت و با عزت و طولانی عنایت کند، اما واقع مطلب چه کسی میداند که امشب شام منزل میرود و با بچههایش شام میخورد؟! بنده بالای منبر هستم نمیدانم از منبر پایین میآیم یا اینکه جنازه مرا از منبر پایین میآورند؟!
در روایات آمده است: «ماضی یومِکَ فائتٌ، و آتیهِ مُتَّهَمٌ، و وَقتُکَ مُغتَنَمٌ»[۸]، از عمرت گذشت و رفت و تمام شد و آن که فردا میخواهد بیاید زیر سوال است و شاید فرداها میآید و تو هستی معلوم نیست؟! اما الان که هستید را مغتنم بدانید، الان میتوانید کاری انجام دهید این الان را از دست ندهید.
عمرتان را مفتکی ندهید در مقابل چیزی هم بگیرید!
در این خطبه حضرت به صراحت میگوید الان که زنده اید را دریابید. حالا زبان دارید میتوانید ذکری بگویید و استغفاری انجام بدهید، پا دارید دنبال کار خیری بروید و مافات را جبران کنید و خرابیها را درست کنید.
به فکر باشید که اگر دنیا یک روز از عمر شما را گرفت و یک روز کم شد، شما هم در عوض چیزی گیرتان آمده باشد، نه اینکه فقط عمرتان را داده باشید، بلکه در قبال دادن عمر چیزی هم گرفته باشید؛ نورانیتی، عزتی، درجهای معنوی، محبوبیتی در نزد خدا به دست آورده باشید. عمرتان را مفتکی ندهید.
در روایت دارد وقتی انسان به بهشت میآید یک نوری از دور میبیند میگوید نور کیست؟ میگویند: نور فلانی است، باز میپرسد: پس چرا اینقدر نورش دور است، میگویند: چون از بس مقام او بالا است، فقط نورش را میتوان دید.
بعد می گوید: ما که با همدیگر همکلاسی بودیم من کجا او کجا؟ میگویند: او از عمرش درست استفاده کرد و عمل کرد و به اینجا رسید و این دوستش غصه میخورد چرا او کاری انجام نداد.
دو نفر هم عمل اما یکی بالاتر
روایت دارد دو نفر میآیند که یکی مقام بسیار عالی و دیگری مقام پایین تری دارد، اما هر دو یک نوع عبادت داشتهاند نماز و روزه هر دو مثل یکدیگر است و در همه کارها و ابعاد دریک تراز بودند، اما یکی خیلی اوج دارد و دیگری ندارد، میگوید خدا چرا او مقامش از من بالاتر است ما که هر دو اعمالمان مثل هم است؟
پاسخ میدهند: اعمال یکی بود اما این از خدا بیشتر مصلحت داشت تا تو، او دست گدایی بیشتری پیش خدا دراز نمود. و خدا دوست دارد بندهاش بیشتر در خانه او اظهار فقر کند. شاعر هم گفته است: «افتادگی آموز گر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است».
دنیا عمرتان را گرفت شما هم از دنیا چیزی بگیرید فقط ندهید!
روایت عجیبی از آقا امیرالمؤمنین(ع) که حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّیلَ وَالنـَّهارَ یَعْمـَلانِ فیـکَ فَاعْمَلْ فیهِما وَ یَأخُذانِ مِنْکَ فَخُذْ مِنْهُما»[۹]، شب و روز از تو دارد عمرت را میگیرد پس تو هم از آنها بگیر.
الان چند سالتان است؟ آیا چشمهایتان، اعصابتان مثل چند سال قبل است؟ به قیافه خود نگاه کنید، موهایتان سفید و چهره پیر شده است و آن حالت قدرت بدنی نیست، در صورتی که روزگار جوانی را از تو گرفت، نور چشم و اعصاب را از تو گرفت! حالا چرا انسان ناراحتی قلبی و بیماریها گرفتار میشود؟! چون این بدن ضعیف شده است وعوارض پیدا کرده است.
دنیا اعصاب و سلامتی را از شما گرفته است شما چرا از دنیا چیز نمیگیرید؟! چرا شب صبح میشود و عمرتان می رود، شما کاری نمیکنید؟
حالا من چه چیز در مقابل از دنیا بگیرم؟ جواب خیلی آسان است، تا شب شد آخر شب بلند شوید و دو کلمه با خدا حرف بزنید، وقتی حرف زدید شما اوج میگیرید دنیا از شما جوانی را گرفته است پس شما هم از دنیا اوج معنویت را بگیرید. پس شما هم از دنیا بگیرید، فقط ندهید.
آنهایی که عزیز عالم شدند و توفیق شهادت به آنها دادند مگر چکار کردند؟ قد و قواره شما بودند! اما آنها زرنگ بودند و از دنیا گرفتند ولی ما زرنگی نکردیم و فقط دادیم!
راه برای همه باز است، به همه حرفها را گفتیم، این میدان و این موانع و این هم نردبان اوج و همه را بیان کردهاند، حالا میل خودتان است که اوج بگیرید. پس نگویید نمیدانستیم! قرآن نیز می فرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا».[۱۰]
جوانان مراقب باشید مفت پیر نشوید!
امام امت فرمودند: عزیزان من از جوانیهایتان استفاده کنید به سن ما برسید کارهای نیستید.
به جوانان عرض میکنم به پیرها نگاه کنید و مراقب باشید و بدانید که شما مفت به این سن نرسید! هر چروکی که در صورت این مسن ترها است هر کدامش زحمات و گرفتاریها و دویدنها است، اما صورتهای شما بدون چروک است و زیبا هستید. اما قطعا یک روز از شما این جوانی را میگیرند و این بدن محکم و قوی را خم میکنند. به هر کس عمر طولانی بدهند از خلقتش کم میکنند.
حکایت نیش جوان به پیرمرد خمیده
یک پیرمردی با عصا میرفت و خم شده بود و یک جوان رشید آمد و نیش خندی زد و به او گفت: کمان پشتت را چند خریدی؟! پیرمرد گفت: به خریدن نیازی نیست به سن من برسی، به تو هم مجانی می دهند.
شاعر هم زیبا این حکایت را به شعر چنین گفت:
تــازه جــوانـی ز سـر ریشـخنــد
گفت به پیری که کمانت به چند ؟
پیــر بخنـدیــد و بگفـت ای جـوان
دهــر تــــو را نیــز دهــد رایـگان !
اگر بنا است که کمرهای ما خم شود، که خم خواهد شد اما ببینید چه دادید و چه گرفتید؟! اگر جوانی را دادید در مقابل چه گرفته اید؟! راحتی خود را دادید چه در مقابل گرفته اید؟!
تاکید امیرالمؤمنین(ع) به گذر با سرعت زمان
نکته بعد این است بعضی از روایات واضح و رسا است که به استدلال و برهان نیاز ندارد. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) درباره گذشت زمان ها می فرماید: «ما أسرَعَ السّاعاتِ فِی الیَومِ ، و أسرَعَ الأیّامَ فِی الشَّهرِ ، و أسرَعَ الشُّهورَ فِی السَّنَهِ ، و أسرَعَ السّنینَ (السَّنَهَ) فِی العُمرِ»[۱۱]. در روزچقدر ساعتها سریع میرود، در ماه چقدر روزها سریع میرود، در سال چقدر ماهها سریع میرود و در عمر چقدر سالها سریع میرود.
دیشب خدمتتان بودیم و سریع گذشت! و امشب در خدمتتان هستیم و شب چهارم این جلسه است، چهارشب چه جور آمد و رفت! آنچنان با سرعت عمر میرود که کسانی که مراقب عمر خود هستند حساب از دستشان در میرود.
تمرکز و تفکر به عمر رفته قبل از خواب
امشب به منزل به سلامتی تشریف بردید درخواست دارم که خواهشاً دو دقیقه قبل از خواب در رختخواب بنشینید و چشمانتان را ببندید و به امروزتان تمرکز کنید، بعد به زمان قبل و کوچکی خود بروید، مثلاً ۲۰ سالتان است به ۲۰ سال قبل برگردید، ۵۰ سالتان است به ۵۰ سال قبل برگردید که یک طفل کوچکی بیش نبودید و بازی میکردید!
بعد چشمها را باز کنید و ببینید که اکنون ۵۰ سال گذشته است و اصلا کی این زمان آمد و رفت، در این مدت نکاتی بود که خیلی خوشحال شدید و از ته دل خندید ولی نکاتی بود که آنچنان ناراحت بودید که از جگر غصه خورید؛ اما هم شادیها و هم غصهها رفت ولی اگر شادی از گناه بود لذت رفته و نکبت آن باقی مانده است، اگر غصهها از کار مثبت بوده غصهها رفته اما برکت آن باقی مانده است. این دنیا است و بعد هم عین ما قبل است.
هر نفس کشیدنی یک گام به خط پایان عمر
در روایت است که خدا رحمت کند کسی را که بداند نفس کشیدن او گامهایی به خط پایان عمر است. شما همین امشب که اینجا جمع شدید چند نفس کشیدید؟ هر نفس یک گام به سوی مرگ است، انگار با هر نفس یک گام به خط آخر عمر برداشتید، اگر این را بدانید واقعا دنبال عمل میرود.
عمل را درست کند وآرزوها را کم کند که اگر زیاد شد مرگ را فرامش میکنید.
مراد از اینکه از کجا آمده به کجا می رود؟!
و نقل دیگر دارد که خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده الان کجا هست و کجا باید برود؟ مراد این نیست که الان در قم است یا میخواهد به خانه برود! مراد این است که قبل از دنیا کجا بوده است و روحش کجا پرواز میکرده و الان دنیا است و بعد از دنیا کجا باید برود!
آیا فکر کردید یک روز این چشم و زبان و بدن از کار میافتد و تکان نمیتواند بخورد، آیا فکر این روز را کردید؟!
در رختخواب به مرگ و قبر فکر کنید!
به رختخواب میروید چند لحظه هم به مرگ فکر کنید، که یک روزی هم باید از دنیا بروید؛ عالم قبر تاریک است یک خانه گلی و نه فرشی، نه چراغی، نه وسعی و درها بسته است، آنجا چکار میخواهید بکنید؟!
اگر در دنیا با خدا باشید تا چشم کار میکند قبر را باز میکنند و از بهشت بوی بهشت به قبر سرازیر میکنند، نور بهشت به این قبر جاری میکنند و این قبر خانه عزت و جلال برای صاحب قبر میشود، اما اگر نعوذ بالله اعمال خراب بود امان از عذاب قبر!
برای شب اول قبر صدقه بدهید / گریه بی اثر بالای قبر و گرفتاری میت در قبر
گهگاه خودتان برای شب اول قبرتان صدقه بدهید، شاید در آن لحظه کسی به یاد شما نباشد. بنده که مُردم و مرا به قبر بردند و یک عده از عزیزان هم بالای قبر غش کنند و گریه کنند و بیفتند، برای من چه اثری دارد؟!
اگر یک تومان معمولی حق الناس به کسی مدیون و بدهکار باشید، حالا بالا قبریها غش کنند، چه فایدهای برای شما دارد؟ در قبر به خاطر همین ده تومان معمولی گیر هستید.
قدر الان و زنده بودنتان را برای عبادت بدانید
در فراز بعد خطبه ۱۹۶ نهج البلاغه حضرت می فرماید: «وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَهٌ» الان میتوانید حرف بزنید و زبانتان باز است، شب که شد یک گوشه با خدا خلوت کنید،ی اتاق تاریک و دل شب است و کسی هم مزاحم نیست با خدا حرف بزنید و بگویید: خدایا تنها هستم و جای تاریک و کسی هم نیست، من هستم و تو آیا در قیامت رسوایم میکنی؟!
خداوند آیت الله بهجت را رحمت کند، ایشان فرمود: ما را به دنیا آوردند زندگی کنیم تا قیمتی پیدا کنیم، نگفتند با هر قیمتی زندگی کنیم! با خدا در دل شب حرف بزنید و بگویید خدایا گند کاری مرا تو میدانی و کسی خبر ندارد اما تو آن قدر آقایی کرده ای و پرده پوشی کردی که عزیزترین کسان من هم خبر ندارند! خدایا به خودت قسم اگر کار بدی انجام دادم نخواستم با تو مخالفت کنم، بلکه ایمانم ضعیف بود در جلوه گناه نتوانستم خودم را کنترل کنم و نگه بدارم، خدایا کاری کن بقیه عمر صاف در بروم و خطایی نکنم.
تا زبانتان باز است با خدا حرف بزنید
به خدا حرف بزنید والله خدا دوست دارد بنده در محضر خدا دستش را بلند کند و با خدا حرف بزند، آن قدر خدا این کار را دوست دارد که نزد ملائکه افتخار میکند و میگوید بنده مرا ببینید چطور با من حرف میزند و خدا به این بنده افتخار میکند.
پس الان میتوانید حرف بزنید و عذرخواهی کنید، از کار گندتان معذرت خواهی کنید و بگویید خدایا ممکن است همین گناه را مجدد فردا تکرار کنم اما خدایا دستم را بگیر این قدر گند کردم بس است، خدا یک حالی به من بده از گناه بدم بیاد و خدا اگر ببنید در جانتان راست میگویید کمکتان میکند.
با صداقت سراغ خدا بیایید
مثال را دقت کنید؛ ساعت یک یا دو شب همسایه و رفیق در خانه شما در بزند و بگوید من آمدم این موقع شب کسی هم مرا نبیند و مشکل مالی دارم و زن و بچهام در سختی زندگی می کنند و دستم تنگ استف و شما هم میدانید او راست میگوید، آیا کمکش نمیکنید؟ امکان ندارد کمکش نکنید، حتی از غذای خودتان میزنید تا یک چیزی به او بدهید.
حالا من بدبخت کجا و کرامت خدای بینهایت کجا! اگر راست بگویید و دل شب بیایید و بگویید مشکل دارید آیا خدا اعتنا نمیکند؟! امکان ندارد. پس الان زبانتان باز است با خدا حرف بزنید.
خداوند در سوره مرسلات می فرماید: «هَٰذَا یَوْمُ لَا یَنْطِقُونَ»[۱۲] یک روزی میآید که صحبت نمیتوانید بکنید و به شما حتی اجازه صحبت هم نمیدهند اما الان زبانتان باز است پس با خدا حرف بزنید و توبه کنید.
حالا بدنهایتان سالم است میتوانید برای خودتان کاری کنید، دست و پا سالم است می توانید جایی بروید، حتی اگر دست و پا درد میکند و نمیتوانید اما زبان دارید که به کسی بگویید از فلانی حلیت بگیرید یا این پول را صدقه بدهید، اما یک دقیقه بعد معلوم نیست زنده باشد!
برخی وعاظ بالای منبر فوت کردند و نتوانستند پایین بیایند!
یکی از دوستانم آقای حیدری در همین ایام فاطمیه بالای منبر بود و فوت نمود. به وی گفتند حالت خوب نیست منبر نروید اما گفت من نمیتوانم شب شهادت حضرت فاطمه(س) منزل باشم، عمری ایام شهادت بالای منبر بودم و رفت بالای منبر و گرما گرم صحبت کردن همان بالای منبر حالش بهم خورد و او را بیمارستان بردند اما تمام کرده بود. و همچنین حاج آقای عرفان هم بالای منبر فوت کرد. حالا ما چطور؟ ما هم نمیدانیم که چه زمانی عمرمان به پایان می رسد.
کوچه های مدینه و سیلی به حضرت زهرا(س)
یک جریانی نقل کردند آنچه برام گفتند برایتان میگویم؛ در کوچه بنی هاشم که زیاد شنیدید به حضرت فاطمه(س) سیلی زدند، سیلی به یک طرف صورت حضرت خورد اما هر دو طرف کبود شد؟! در مدینه در این کوچه بنی هاشم خیلی رفت و آمد داشتم ولی الان همه را خراب کردند. کوچه بنی هاشم یک کوچه باریکی بود که هر چه طرف مسجد نبی(ص) می رفتیم باریکتر میشد و طرف بقیع وسیعتر میشد و اگر دو نفر عبور میکردند، بهم میخوردند. حالا در چنین کوچهای به صورت حضرت زهرا(س) سیلی زدند و حضرت زمین افتاد.
پدیدآورنده:
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی
پینوشت:
[۱] . غررالحکم، ح ۸۱۸ و ۸۱۹: دانایى، ریشه همه خوبى ها و نادانى ریشه همه بدى هاست. هر شری در راس آن و ریشه آن جهالت و نادانی است.
[۲] . بحارالأنوار، ج ۷۷، ص ۱۷۵: دانایی سرآمد همه خوبی ها است.
[۳] . آیه ۹ سوره زمر: بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟
[۴] . آیه ۲ سوره صف: ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی به زبان میگویید که در مقام عمل خلاف آن میکنید؟
[۵] . آیه ۸ سوره ملک: هر فوجی را که به آتش در افکنند خازنان جهنّم از آنها پرسند: آیا پیغمبری برای راهنمایی شما نیامد؟
[۶] . آیه ۱۰ سوره ملک: و میگویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!
[۷] . منیه المرید: ۱۳۵: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هر علمى در روز قیامت براى صاحب خود وبال است، مگر کسى که به علمش عمل کند.
[۸] . غرر الحکم: ۹۸۴۰ ، ح ۱۴۳۱۵: امام على علیه السلام: گذشته روز تو رفته است و آیندهاش محل تردید است و زمان حال مغتنم است.
[۹] . غررالحکم ج۲ ص۶۶۷: امام عـلى علیه السلام فرمود: شب و روز در تو عمل مى کنند، تو هم در شب و روز عمل کن، و از تو مى گیرند، پس تو هم از آنها بگیر.
[۱۰] . آیه ۳ سوره انسان: ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس.
[۱۱] . نهج البلاغه : الخطبه ۱۸۸ : امام على علیه السلام : چه زود مى گذرد ساعات روز و روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر!
[۱۲] . آیه ۳۵ سوره مرسلات: این روزى است که کس سخن نگوید.