عشق به خدا/بلوغ انسانی برای درک معشوق الهی

بسم الله الرحمن الرحیم جلسه هفتگی سلسله مباحث استاد محمد شجاعی عصر پنج شنبه طبق روال همیشگی در حسینیه قرائت قرآن شهرری برگزار شد که توفیق بهره از محضرشان نصیبم شد که در این جلسه استاد نکاتی را درباره اهمیت عشق به خدا و اهمیت بلوغ انسانی برای درک معشوق الهی بیان کردند که در ادامه گزیده بیانات ایشان تقدیم نگاه شما معارف جویان عزیز می گردد تا از این طریق شما نیز بهره مند از این جلسه شوید.
عشق به علم و تحصیل
خیلی از کسانی که دانشگاه میروند، برای کسب علم به دانشگاه نمیروند بلکه میروند تا مدرک تحصیلی خود را بالاتر ببرند و از این راه پول در بیاورند! این افراد علم را برای بخشهای جمادی، گیاهی و حیوانی میخواهند و درس و مدرک برای این دسته از افراد یک ابزار برای بخشهای پایینی است.
اما یک عده علم را برای حیات جاودانگی میخواهند هر چند عده کمی در دانشگاه و مراکز علمی پیدا میشوند که علم را برای خود علم میخواهند و عاشق علم هستند، این گروه از علم و تحقیق و اکتشافات لذت میبرند، و حیات و زندگی این دسته افراد خود آن علم و فهمیدن و کار علمی است؛ به این معنا که لذت این فرد در فهمیدن است و بخش عقلانی او فعال شده است و از اینکه قاعده و اصرار خلقت و آفرینش را درک میکند لذت میبرد.
اما همه اینطور نیستند؛ خیلیها علم یاد میگیرند اما بعد از امتحان و فارغ التحصیلی فراموش میکند چون علم را برای علم نمیخواند اما یکسری افراد اصلا عاشق علم و فهمیدن و پژوهشگر هستند و لذتشان در آن کشف حقیقت است و اینقدر گاهی رشد میکنند که لذت نهایی آنها میشود. چنین فردی اگر قرار باشد بین قوای جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی یکی را انتخاب کند او عقلی را انتخاب میکند و حاضر است چند سال زن و بچهاش را هم نبیند و دنبال علم و پژوهش و تحقیق باشد و علم بیاموزد و علم برای او مهم است نه اینکه این دانش و علم و دکترا را برای پول در آوردن کسب کند بلکه لذتش در کسب این علم و دانش است. چنین فردی در موطن فرشتهای و انسانی قرار دارد.
الله معشوق موطن انسانی و فرشتهای
در موطن فرشتهای و انسانی معشوق انسان الله است و الله عشق این شخص است. چنین عاشقانی الله را برای چیز دیگری نمیخواهند و الله را برای این چهار بخش جمادی، نباتی، گیاهی و حیوانی نمیخواهد بلکه خود الله را میخواهد؛ مثل اینکه یک نفر عاشق کسی میشود و میگوید من این فرد را با همین خصوصیاتی که دارد میخواهم و عاشق او هستم، و این پعشق وقتی پیش من هست از او لذت میبرم و آرامش میگیرم.
مثلا ماه عسل زوجین همینطور معنا دارد؛ یعنی من همه چیزهای خوب و قشنگ زندگی را بر خودم حرام میکنم؛ پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، درس، کار و همه چیزم را حرام میکنم و میخواهم فقط و فقط با این معشوقم تنها باشم و مثلا میخواهم یک ماه با این عشقم بروم و او را تنفس کنم و با او بگویم و بخندم و غذا بخورم و خلوت کنم؛ وقتی چنین عشق خالص دنیوی را میخواهید همه چیز حرام میشود و فقط عشق حضور دارد و عشق به الله فوق این عشق است که باید به بلوغ انسانی رسیده باشید که بفهمید.
هر کس عشق و خلوت با خدا را نمیفهمد
اما وقتی به خدا میرسید هر کسی این عشق را نمیفهمد و حتی برخی تعجب میکنند که مثلا میخواهید با خدا خلوت کنید و فقط با او باشید، اما بگویید میخواهم درس بخوانم و تنها باشم کمک هم میکنند اما دو روز رفتید فلان عبادت را انجام بدهید میگویند پس زن و بچه چه میشوند؟! این را اطرافیان نمیفهمند؛ یا اینکه میگویید میخواهم یک ماه، ماه عسل با خدا باشم و به حج بروم اما اطرافیان ماه عسل عاشقانه زوجین را میفهمند ولی این ماه عسل و خلوت با خدا را نمیفهمند و اصلا اینگونه نمیتوانند درک کنند، حتی برای تحصیل در چهار مرتبه پایین او را تنها میگذارند و فضا را خلوت میکنند که درس بخواند اما برای عبادت اگر چنین خلوتی بخواهد تعجب میکنند!
نیاز به بلوغ انسانی برای درک معشوق الهی
این در بخش انسانی برای کسی قابل فهم است که خودش به بلوغ این فهم رسیده باشد؛ اگر کسی این بلوغ را نرسیده باشد آن حد بالا را نمیفهمد و اصلا نمیداند معشوق بالایی و اصلی که خداست خلوت با او چیست؟ چون اصلا چنین ادراکی ندارد که بفهمد! مثلا در عشقهای پایینی بعضی پدر و یا برادرها میگویند ما از دامادمان بدمان میآید! چون دختر یا خواهرم را برده و از ما جدا کرده است! تا این حد برخی فهم ندارند.
رسیدن به خود خدا / عشق از روی محبت
بعضی عاشق خدا شدهاند و از راه محبت به خدا رسیدند، وقتی صحبت از محبت خدا میشود یعنی این شخص از خدا هیچ چیز نمیخواهد خود خدا برای او موضوعیت دارد، الله برای این فرد همه عشق و هستی و نفس و زندگیاش شده است تا حدی که نه بهشت را میخواهد و نه دنیا را بلکه خود الله را میخواهد. این شخص آن عشقی که میخواهد با او خلوت کند و از آن لذت ببرد را الله میداند و این برای بخش انسانی است و آدم اینجا تعریف میشود یعنی بالاتر از بهشت را میخواهد.
تا کسی بلوغ انسانی پیدا نکند معشوقههای این بخش را نمیداند و نمیفهمد و ندارد، دقیقا مثل یک دختر ۵سالهای که اگر بگویید این کار را عروست میکنم و شوهرت میدهم یا به پسر ۵ساله بگویید برایت زن میگیرم میترسند و ناراحت میشوند، اما این وقتی که بالغ بشود میفهمد و تا انسان بالغ نشود هوس خدا و حرم و سجاده را ندارد چون بلوغ ندارد. حتی سنی هم از او گذشته ولی میگوید من خودم پروفسور مغز و اعصاب هستم ولی به این حد بلوغ الهی نرسیده که خدا را بخواهد، اما از آن طرف میبینید یک نفر بچه است و ۵ سال دارد اما به بلوغ انسانی رسیده است و فقط خدا را میخواهد.
برخی اینقدر بالغ شدند که حتی نماز را فرادا نمیخوانند و نماز جماعت میروند و میگویند نماز جماعت عیش و نوش و عشق جمعی به خداست و میخواهیم برویم وسط این جماعت و این عیش و نوش را بخوریم و لذت ببریم! ولی خیلیها چون به بلوغ الهی و انسانی نرسیدند شاید نماز جماعت هم بروند اما نمیتوانند روح جماعت را درک کنند یعنی نمیفهمد کجا هستند و چه جوری است!
دنبال بالغ شدن انسانی و الهی باشید
روی این موضوع خیلی کار کنید که بالغ شوید و الله برای شما موضوعیت پیدا کند و گرنه بهشت هم بروید الله را نمیفهمید و بهشت را در سطح همان حوریان بهشتی میخواهید. اما یک عده اصلا بهشت را هم دوست ندارند و میگویند خود الله کجاست؟ کی به الله میرسیم؟ چون این دسته به بلوغ رسیده و منتظر دیدن معشوق خود هستند و بهشت هم آنها را راضی نمیکند؛ هر چند بعضیها انتهایشان بهشت است ولی یک عده به بهشت بدون الله راضی نیستند و دنبال الله و ۱۴ معصوم هستند، اصلا دلشان بیتاب دیدن ۱۴ معصوم است و میگویند کی میشود از این زندان خارج شویم و آنها را ببینیم و مرگ برایشان لذت بخش است چون این دیدار صورت میگیرد.
عبادت را تند انجام ندهید دنبال زود تمام شدن نباشید
در ذکر گفتن و عبادت هول نباشید که تندتند بگویید و تمام شود! چرا از بهره بردن از بهشت عجله دارید، با عبادت الان در بهشت خدا هستید و خدا به شما بهشت را داده اما شما عجله دارید که سریع از این بهشت بیرون بیایید، قرآن میخواهید بخوانید سریع و تند میخوانید، مسجد میروید میخواهید سریع بیرون بیایید و تلاش دارد زود تمام شود! اما نمیدانید دارد تلاش میکنید که زودتر از پیش خدا بیرون بیایید و از بهشت خارج شوید و پیش خدا نباشید، مثل اینکه مسجد میخ دارد و میخواهید سریع بروید ولی نمیتوانید در بهشت بنشینید و خوش بگذرانید.
جلسات معنوی بوستانهای بهشت
حتی برخی جلسه دینی و مذهبی هم میروند همهاش نگاهشان به ساعت و وقت است که کی تمام میشود و اصلا حواسش در جلسه نیست! یا اینکه مسیر طولانی برای رسیدن و شرکت در جلسه آمده اما یکدفعه میگویند استاد نمیآید، خوشحال میشود! در صورتی که این مجالس بوستانهای بهشتی است که انسان باید بیاید و بنشیند و آرام بدون نگاه کردن به ساعت و وقت از آن لذت معنوی را ببرد و اصلا بنشیند و ببیند کی آن لذت میآید و بچشد.
جلسه میرزا اسماعیل دولابی چگونه بود
جلسه میرزا اسماعیل دولابی اینگونه بود و پر از لذت معنوی بود و اصلا وقت آنجا مطرح نبود. وقتی جلسه میرزا میرفتم آنجا میرزا اصلا ساعت نداشت و تمام هم نمیشد، میرزا شروع به سخن میکرد و یک ربع بیست دقیقه صحبت میکرد، بعد چاییاش را میخرد و گاهی بین جلسه پذیرایی میکردند و باز دوباره میرزا جلسه را ادامه میداد و در این بین یک عده میآمدند و یک عده میرفتند و جلسه همینطور ادامه داشت و سه تا چهار ساعت طول میکشید ولی هر کس به اندازه خودش حض و بهره خود را میبرد و واقعا جلسه بهشتی بود.
رسیدن زوجین به آرامش
در روابط زناشویی چیزی که میتواند به زوجین آرامش بدهد و از خود زناشویی هم مهمتر است این است که کسی مدتی بعد از ازدواج، ببیند آیا همسرش از او راضی است، به همسرش بگوید آیا از من راضی هستی؟ و سپس ببیند آیا خدا هم از او راضی است؟ این از خود زناشویی مهمتر است اینکه بگوید خدایا ما خیلی روابط با هم داشتیم آیا حالا خودت هم از ما راضی هستی؟
اولین مرحله ورود به رضا این است که انسان در قلب خود از خدا ناراضی نباشد و دل با خدا درگیر نشود و همیشه خدا را عاشقانه دوست داشته باشد، خیلی مهم است که به مقام راضی بودن و بعد مرضی بودن برسید، اگر از خدا راضی نیستید بدانید خیلی مریض هستید و باید خودتان را درمان کنید؛ چون نارضایتیهای ما از خدا به خاطر کمالات جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا عقلی است که اگر کسی اینها را فهمید در رابطه من با خدا ربطی ندارد که من ناراضی باشم! تازه میتواند با خدا پیوند حقیقی ایجاد کند و محرم حقیقی شود.
ایمان و توکل مردم غزه
این مردم غزه قبل از جنگ خانه داشتند و در محلههای زیبا و جذابی زندگی میکردند، اما آن زمان مرد و زن و کودکانشان خدا را داشتند و الان هم که شهرشان را ویرانه کردند و آب و برق هم ندارند در این سرما و کشته شدن باز خدا را دارند حتی بچهاش جلوی چشمش تکه تکه میشود و خانهاش خراب شده باز با عشق و رضایت الهی در همان خانههای خرابه نشستند و از خدا هم راضی هستند و حرف خدا را میزنند و عشقشان خدا است، این برای ما درس است؛ اما ما یک ذره شهوتهای جنسی و شکمی ما جا به جا شود و مشکل مالی پیدا کنیم دین هم میرود و دین را هم رها میکنیم اما اینها با هیچ خشکسالی و کشتار و کمبودی عشقشان را ترک نکردند
ما اصلا نمیخواهیم با خدا رابطه بگیریم و رابطه برقرار کنیم فقط میخواهیم یک رابطه یک طرفه داشته باشیم آن هم فقط بگیریم.
به کوشش: امیرمحسن سلطان احمدی مروج
برچسب ها :آرامش زوجین ، استاد شجاعی ، استاد محمد شجاعی ، عاشق ، عشق ، عشق الهی ، محبت ، معشوق ، میرزا اسماعیل دولابی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰